بایگانی نویسنده‌ها: ebibluenews1

خواننده این ترانه ،*ریان دونالد* ،بعد از اینکه دگرباش بودن خودش رو علنی کرد ،این ترانه رو به یاد دوست هم مدرسه ایش اجرا کرد که بدلیل همجنسگرا بودن ،از طرف سایر بچه‌های مدرسه مورد توهین و اذیت و آزار … ادامه‌ی خواندن ←

ذهن پاک درختها فقط دو بار انسان را سرزنش کرد ؛یک بار برای وقتی‌ که او با میوه شیرین باغ ،آدم‌ها را از بهشت آسمانی به زمین خاکی بیرون راند و دیگر بار برای وقتی‌ که او با شاخه ضخیم … ادامه‌ی خواندن ←

زیر آسمون شهر ما اگه دو همجنس به هم علاقه نشون بدن ،این موضوع به همه همسایه‌های بزرگ و کوچیک ،به همه فک و فامیل دور و نزدیک ،به همه اعتقادات مذهبی‌ جدید و قدیم ،به همه تمدن و فرهنگ … ادامه‌ی خواندن ←

با هر گرایش جنسی‌ متفاوتی باز هم می توان به آسانی ،همه کبوتران روی بام خانه را تنها با مشتی دانه مهربانی و برای دیدن قدم آدم‌ها به زمین خاکی پایین کشاند اما به سختی می توان با نردبان مهربانی … ادامه‌ی خواندن ←

در روزهای بارانی به هوموفوبیا همیشه نیاز خواهیم داشت تا ،صداقت قلب آنانی‌ را که گاه و بی گاه با چتر بزرگ و رنگی‌ برابری در خیابانهای خیس شهر مشغول قدم زدن خواهند بود ،بهتر وزن کنیم .ابی آبی

اخلاق آدم‌ها ،هیچ ارتباطی‌ به شکل گرایش جنسی‌ آنها (یعنی‌ دگر جنسی‌ ،دوجنسی ،ترانس جنس و همجنسگرایی) ندارد اما مطمئنا با شکل و اندازه پنجره‌ای که برای دیوار خانه همسایه خود می‌پسندند ،ارتباط بسیار نزدیکی‌ دارد. بمناسبت ۲۷ اردیبهشت ،روز … ادامه‌ی خواندن ←

آدمهایی که گاه و بی‌ گاه رفتار‌های همجنس خواهانه را انتخاب میکنند ،فقط برای مدتی‌ کوتاه به خواب میروند اما تنها افراد همجنسگرای بیولوژیک هستند که میتوانند با گرایش و تمایلات عاطفی ،روحی‌ و جسمی‌ همجنس خواهانه ،تا به ابد … ادامه‌ی خواندن ←

چطور می‌توان به سهولت و قابل فهم از گرایش جنسی‌ متفاوتی با آدمها صحبت کرد وقتی‌ آنها در کوچه ،خیابان و پارک‌ها به گیاهان و حیوانات آزار و آسیب میرسانند و برخی‌ از آنها را ناپاک میشمارند و به آسمانهای … ادامه‌ی خواندن ←

خیلی‌ جالبه که پدر و مادرا به جامعه پزشکی‌ این همه احترام و اعتماد دارند ،چونکه قبل از شروع زندگی‌ و انتخاب همسراشون و داشتن رابطه بهتر با اونها ، بخاطر بچه دار شدن و رشد بهتر و سلامت و … ادامه‌ی خواندن ←

وقتی‌ که بابام خدا بیامرز شد ،همه برگشتن و بهم گفتن مرد خونه … منم درس و مدرسه‌ام رو ول کردم و شدم بابای آبجی‌ و داداش کوچیکم … وقتی‌ ام مادرم پا به سنّ گذاشت و همه بچه هاش … ادامه‌ی خواندن ←